قصه بلاگ

در تنهایی یا قصه میخوانم, یا قصه میگویم, گفته هایم را بخوان

قصه بلاگ

در تنهایی یا قصه میخوانم, یا قصه میگویم, گفته هایم را بخوان

مهتابی قسمت یازدهم

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ

#مهتابی

قسمت 

یازدهم

@qessegram

با عجله از پله ها پایین میروم. صدای افراد داخل محوطه در صدای اذان کمرنگ میشد. از خودم و بخاطر لبخندم و افکارم  گله دارم. به ماهی های حوض نگاه میکنم. هوا هنوز خیلی تاریک نیست. ماهی طلایی رنگی که از همه بزرگتر است به سطح آب نزدیک میشود. همیشه شنا کردنش طوری است که انگار به چشمهایم نگاه میکند. من هم به چشمهایش نگاه میکنم و میگویم:فقط یه کتابداره مودبه… حتی ممکنه متاهل باشه… 

خنده های دخترهایی که از کنارم رد میشدند متوقف شد. با اینکه پشت سرم بودند نگاهشان را احساس کردم. اگر تندتر از آنها از فرهنگسرا خارج شوم میتوانم ناشناس باقی بمانم، پس قدمهایم را بلندتر و سریعتر برمیدارم…


* ادامه دارد…


در قصه گرام دنبال کنید👇

Telegram.me/qessegram


نظرات  (۴)

۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۵۰ سیّد محمّد جعاوله
موفق باشید
۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۱ ماهی سیاه کوچولو
بله توی تلگرام قسمت بعدیشو هم خوندیم
به روز نیستینا :)))
موفق باشید
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی